هوزار؛ آیینی از دل هزاره ها ، بادبان های برافراشته در انتظار همسران به دریا رفته

به گزارش وبلاگ فروش، روزگاری سفر دریایی در جنوب ایران از دشوارترین کارها بود. تجارت چوب و خرما از آفریقا و هند و جابه جایی ادویه و میوه جات از این کشور به آن کشور گاهی تا یک سال زمان می برد. برای همین هم رفتن یک لنج یا کشتی از ساحل به معنی جدا شدن ده ها نفر از خانواده خود بود.

هوزار؛ آیینی از دل هزاره ها ، بادبان های برافراشته در انتظار همسران به دریا رفته

پس خانواده و نزدیکان مردان دریانورد به بدرقه آنها می رفتند و بادبان کشتی یا لنج را با دمام و آواز بالا می بردند. حالا دیگر سال ها از آن موقع گذشته و دیگر شناوری با بادبان برافراشته در آب های جنوب ایران به دریا نمی رود اما مراسم بادبان کشی یا به زبان محلی هوزار هنوز برگزار می گردد.

هوا شرجی است و شهر آرام. شهر پر شده از مسافرانی که هوای بهاری جنوب ایران را برای سفر انتخاب نموده اند. اینجا بندر لافت در جزیره قشم است و یکی از پرطرفدارترین شهرها برای مسافران.

در انتهای بلوار ساحلی و روبه دریا محوطه وسیع و بازی وجود دارد که کشتی بزرگی وسط آن قرار گرفته و دورتادورش عده زیادی چادر زده اند. یک ساعتی به غروب مانده و همه جا در عین شلوغی آرام است که ناگهان صدای طبل در شهر می پیچد؛ صدایی که خبر از وقوع یک اتفاق می دهد.

هوزارکشی

سال هاست که دیگر در سواحل جنوب ایران، بادی بادبانی را برای حرکت کشتی تکان نمی دهد و کشتی ای در انتظار وزیدن باد مساعد نیست. دیگر باد راهنمایی گر کشتی ها نیست و جای آن موتورهای قدرتمندی برنشسته تا ناخدا و ملوان ها در انتظار وزش باد نمانند. سال ها از روزگار کشتی های بادبانی گذشته اما باد هنوز این بخت را دارد که بر تنها بادبان برجا مانده بوزد؛ بادبانی که 6 روزی را در سال در انتظار باد است و تجدید خاطره سالیان دور؛ هرچند که این وزیدن فقط نمایشی باشد و کشتی حتی قدمی تکان نخورد.

کشتی قدیمی بندر لافت که حضور تاریخ دریانوردی ایران را به همراه دارد، دیگر تبدیل به نماد شده و برخلاف روال کاری اش، محکم و راسخ ایستاده تا در همان شش روز، روزهای سخت و طولانی کشتی رانی را به یاد آورد؛ شش روزی که مراسم هوزار یا بادبان کشی را درست در کنار خودمی بیند.

هوزار را بادبان معنا نموده اند و هوزاری را لنج شراعی یا بادبانی اما ناخدا حاج یوسف صفاری که نزدیک به 50 سال تجربه ناخدایی دارد، تعریف مفصل تری از این کلمه می نماید: مفهوم برخی از واژه های محلی را نمی گردد به سادگی منتقل کرد. هوزار ترکیبی از دو عبارت هو به معنی آب و مشخصا آب دریا، و زار به معنی تکان و لرزه ای است که هنگام حرکت بادبان کشتی در آن اتفاق می افتد. این تکان و لرزه را در 40 نفری که کشتی را احاطه نموده اند هم می بینیم؛ کسانی که با ریتم طبل و دهل جلو و عقب می روند و مثل بادبانی در معرض باد می مانند. حاج یوسف صفاری که در هفت سالگی اولین سفر دریایی خود را با پدرش رفته از قول پدر می گوید: قدیم ها هم همین طوری اجرا می شد؛ می آمدند کنار کشتی و با زدن ساز و خواندن آواز لنگر کشتی را می کشیدند و بادبان را باز می کردند.

طبال رو به کشتی می کوبد و دف نواز و دهل نوازان همراهی اش می نمایند؛ یکنواخت، یک ریتم ولی محکم. نیم دایره بزرگی از کشتی را مردانی با لباس محلی احاطه می نمایند، حدود 40 نفری می شوند. همه در یک خط ایستاده اند، یک دست بر کمر کناری خود و دستی هم بر عصایی نازک، تاب می خورند و با ریتم موسیقی طبال ها خم و راست می شوند. مراسم هوزار که با نواختن موسیقی رزیف شروع می گردد، قدمتی طولانی دارد؛ قدمتی به مقدار دل نگرانی خانواده ها برای رفتن دریانوردان به سفری طولانی و سخت.

زمانی که باد مهم ترین وسیله حرکتی برای لنج ها و کشتی ها محسوب می شد، سفرهای دریایی که عموما هم برای تجارت انجام می شد، ماه ها طول می کشید. جاشوها یا همان ملوانان به دریا می رفتند تا با آب و دریا موافق شوند و با دستی پر به خانه برگردند. سختی این سفرها باعث می شد تا برای رفتن یک لنج یا کشتی به دریا، با ساز و آواز به بدرقه اش بروند و بادبانش را با خواندن ذکر بالابکشند.

تا هند و آفریقا

در قدیم هر کسی نمی توانست جاشو باشد؛ این کار جدای از قدرت بدنی، بی باکی خاصی می خواست. جاشوها، در قدیم برای خود سلحشورانی به حساب می آمدند. این را محمدامین اخلاصی که از اعضای شورای روستای لافت است، می گوید؛ کسی که اعتقاد دارد ایرانیان دریانوردان ماهری بوده اند. درست است که از دریانوردی ایرانیان اسناد مکتوب کمی به جا مانده اما این عضو شورای روستای لافت می گوید که هنوز در بنادر جنوب ایران کسانی هستند که عمری را در لنج ها و کشتی ها گذرانده اند و خاطراتی هم از پدر و پدربزرگ های خود دارند؛ کسانی که در سفرهای دریایی بادبان تنها وسیله حرکت کشتی شان بود و باد موافق و آب آرام تنها امیدشان.

جاشوها با هر سفر دریایی، دل به دریا می زدند تا سفری پرخطر و طولانی را پشت سر بگذرانند؛ سفری که به گفته اخلاصی، از لافت در بندر قشم شروع می شد و به هند یا جنوب آفریقا می رسید. توضیح این سفرها همان چیزی است که در موسیقی رزیف خوانده می گردد. ترانه هایی باقیمانده از سال های دور که توضیح سفر لنجی را از ابتدا تا به آخر به صورت شعر بیان می نماید؛ توضیح سفرهایی با تمام خطرات، دیدنی ها و تجربه های خاص و منحصربه فردش. این اشعار بیشتر به زبان عربی هستند که کلماتی فارسی یا سواحلی هم در بینشان یافت می گردد.

آن طور که از اسناد و خاطرات دریانوردان به جا مانده، مسیر تجارت دریایی جزیره قشم از بندر لافت انجام می شده. به گفته محمدامین اخلاصی، دریانوردان با لنج های چوبی و بادبان های برافراشته در دو مسیر حرکت می کردند؛ یا از بندر لافت به آفریقا می رفتند یا به هند.

مسیر دریایی بندر لافت ـ آفریقا از ساحل شمالی خلیج فارس شروع می شد و پس از رسیدن به آبادان، شهرهای مسقط در عمان، عدن در یمن، موگادیشو در سومالی و مومباسه در کنیا را پشت سر می گذاشتند و سفر را در تانزانیا با رفتن به شهرهای زنگبار و دارالسلام انتها می دادند؛ هرچند احتمال دریانوردی ایرانیان در ادامه این مسیر و رفتن به کشورهایی چون موزامبیک، ماداگاسکار و آفریقای جنوبی هم وجود دارد. مسیر دریایی دوم به سمت بمبئی در هند بود. این مسیر که شهرهای جاسک و چابهار هم در آن قرار داشت، از کراچی در پاکستان هم گذر می کرد. البته اخلاصی می گوید که در این مسیر هم احتمال دریانوردی ایرانیان از بمبئی به سریلانکا یا موگادیشو در سومالی وجود دارد.

طبیعی است که چنین سفرهایی- آن هم با لنج های چوبی قدیمی که حرکتشان وابسته به باد موافق است- چقدر سخت و طاقت فرسا بوده است. برای همین است که در موسیقی رزیف توضیح این سفرها با آب و تاب زیادی آمده. البته موسیقی رزیف تنها توضیح سفر نیست و بخش زیادی از آن به مدح پیامبراسلام(ص) اختصاص دارد. برای همین وقتی در سال 86 میلاد پیامبر(ص) با عید نوروز همزمان شد، مراسم هوزار شور و هیجان خاصی گرفت و گروه رزیف سنگ تمام گذاشتند.

مدح پیامبر(ص)

طبال می کوبد و دهل نوازان و دف نواز مراسم همراهی اش می نمایند. گروه نیم دایره ای دور لنج نمادین بندر لافت زده و مغنی یا خواننده اصلی مدح پیامبر(ص) را می خواند.

نوازنده ها در وسط گروه 40 نفره ای قرار گرفته اند که همه در یک خط با ریتم موسیقی تکان می خورند. مغنی هم برای اینکه شور و حال مراسم را زیادتر کند، از سر این صف به انتهای آن می رود و شعر می خواند. ناخدا حاجی یوسف صفاری ـ ناخدای باتجربه لافت ـ می گوید: در قدیم گاهی گروه موسیقی همراه دریانوردان می شدند تا در سفرهای طولانی دریایی برایمان بخوانند و بنوازنند.

پدر حاج یوسف که عبدالله نام داشت، سال ها مسؤول برگزاری نمادین این مراسم در بندر لافت بوده و می گویند تعداد گروهش به 60 نفر می رسیده است. اما با درگذشت او درسال 69 اجرای این مراسم هم تا چهار- پنج سالی متوقف شد.

اخلاصی می گوید: با یاری حاج یوسف توانستیم گروه را دوباره دور هم جمع کنیم و مراسم را دوباره زنده نگه داریم. این مراسم هرساله دو بار در اعیاد غدیر و قربان و چهار بار هم در اول سال نو با این گروه 40 نفره برگزار می گردد که اولین روز اجرای این مراسم در سال نو، دومین روز بهار است و سه اجرای دیگر بدون ترتیب و زمان بندی خاصی تا سیزدهمین روز بهار می رسد.

کریم و عالم / عالم بحالی / علمک بسود / سود لیالی / یا محمد مصطفی / صلی و سلم علیک / علی یا امامی / امامی یا علی / ... . صدای مغنی کم کم اوج می گیرد و گروه هم با حرکات موزون و هماهنگ و با تکان دادن منظم عصاهای نازکی که در دست دارند، این عبارات را تکرار می نمایند. گروه وارد لنج می شوند و چندنفری با دشداشه های بلند بر تن از تیرک لنج بالا می روند؛ وقت برافراشتن بادبان هاست.

بادبان بر باد

بادبان لنج هوزاری بندر لافت در حال بالاآمدن است. جاشوها هم ریتم با موسیقی رزیف، ریسمان های بادبان را که دور غلتک های چرخشی پیچیده باز می نمایند و باد هم کم کم می پیچد به درون بادبان. ریتم موسیقی تندتر می گردد و جوانانی که دور و اطراف مشغول تماشای مراسم هستند با این ریتم دست می زنند.

دیگر چیزی به غروب آفتاب نمانده که بادبان مثلثی شکل لنج برافراشته می گردد و از هجوم باد گود می افتد. جاشوها بادبان برافراشته را دقایقی به همین حالت نگه می دارند و دوباره با ریتم موسیقی آن را جمع می نمایند.

خورشید غروب می نماید و صدای کف زدن جمعیت به آسمان می رود. در گذشته پس از اجرای مراسم بادبان کشی، کشتی به حرکت درمی آمد تا پس از هشت ماه تا یک سال دوباره بازگردد که این بازگشت هم برای خود مراسم جداگانه ای داشت. به گفته ناخدا صفاری؛ با پیدا شدن پیکره یک کشتی در دریا که برای پهلوگیری به سمت ساحل در حرکت بود تمامی مردم روستا می آمدند و یک نفر از آنها با آینه ای محدب که سوغاتی از هند بود افراد داخل کشتی را نظاره می کرد و به خانواده های چشم انتظار نوید رسیدن پدر یا پسرشان را می داد.

ترانه احمد لنگو که شاعری از محله سورو در بندرعباس است به همین لحظه اشاره می نماید: بوم ساعتی هوند وا دو بندیره / زنون پوش بکنی جیمه کندوره / از بمبئی تا بندر شو کشید هوزار / جفت وا جفت نهندن همه شون سینگار / زنون از لهر بیایی در، بسوزنی گشته و اسفند / که لنجون هوندن از سفر که معنی اش می گردد: لنج با دو پرچم در حال آمدن است/ زنان جامه های محلی زیبا پوشیده اند / لنج ها از بمبئی تا بندر بادبان کشیده اند / همه آنها کنار به کنار هم در حال آمدن هستند/ زنان از خانه ها بیرون آمده اند و اسفند و مواد خوشبو سوزانده اند / که لنج ها از سفر آمده اند.

لنج نمادین بندر لافت بدون آنکه قدمی حرکت کند، بادبان هایش دوباره جمع شده اما هم باد مسرور است و هم بادبان که دوباره توانسته اند لحظه ای باهم باشند.

منبع: همشهری آنلاین

به "هوزار؛ آیینی از دل هزاره ها ، بادبان های برافراشته در انتظار همسران به دریا رفته" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "هوزار؛ آیینی از دل هزاره ها ، بادبان های برافراشته در انتظار همسران به دریا رفته"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید