رقابت قدرت های بزرگ تشدید می شود! ، یافتن خرد کار دشواری شده است
به گزارش وبلاگ فروش، والتر راسل مید پژوهشگر اندیشکده هادسون است و تا سال 2010 به عنوان همکار ارشد هنری کیسینجر برای سیاست خارجی ایالات متحده در شورای روابط خارجی فعالیت کرده بود. ستون نویس روزنامه وال استریت ژورنال است و برای امریکن اینترست نیز می نویسد. او یکی از بنیانگذاران اندیشکده مرکزگرای بنیاد آمریکای نو است. او یکی شناخته شده ترین تحلیلگران و نظریه پردازان واقع گرا (رئالیست) در عرصه روابط بین الملل است.
به گزارش وبلاگ فروش به نقل از وال استریت ژورنال، آیا کیفیت رهبری جهانی در حال افول است؟ آن هم در زمانی که نیاز بشر به رهبری عالی بیش از زمان دیگری ضروری به نظر می رسد. در ناهاری که در ماه جاری همراه با هنری کیسینجر صرف کردم متوجه شدم که او نگران موضوع رهبری است. کیسینجر نگران است که تمدن در نتیجه فقدان رهبری دچار خطر شود.
طبیعی به نظر می رسد که کیسینجر نگران این موضوع باشد. او در اولین کتاب خود تحت عنوان جهانی بازسازی شده که در سال 1957 میلادی چاپ شده بود برخی از ایده های اساسی را که تا به امروز بر تفکرش حاکم است ارائه کرده بود. کیسینجر معتقد است که تنها تعداد انگشت شماری از افراد در هر دوره زمانی معینی قادر به درک معماری پیچیده نظم جهانی قابل دوام هستند و تعداد کم تری از آنان استعداد لازم برای رهبری کردن اوضاع به منظور ایجاد چارچوب های بین المللی ظریف و یا اصلاح جزئی آن را دارند چارچوبی که صلح را امکان پذیر می سازد.
بدتر از آن این که برای یک رهبر موثر صرفا درک نظام بین المللی مولفه ای کافی نیست. کیسینجر بر این باور است که بین نوع جهانی که شهروندان هر کشوری می خواهند ببینند و جهانی که واقعا ممکن است فاصله زیادی وجود دارد. جهان نمی تواند آن چنان که افکار عمومی چین می خواهد دموکراتیک یا بیدار باشد یا به نگرانی های توسعه پاسخ دهد آن گونه که برخی از کشور های آفریقایی و امریکای لاتین می خواهند و یا آن گونه که برخی مردمان می خواهند عظمت فرانسوی ها یا رهبری اخلاقی بریتانیا را مورد تحسین قرار دهد.
رهبران بزرگ باید شکاف بین افکار عمومی در کشور های خود و مصالحه های جدا نشدنی از دیپلماسی بین المللی را پر کنند. آنان باید جهان را به اندازه کافی واضح ببینند تا درک کنند که چه چیزی ممکن و پایدار است. آنان باید بتوانند شهروندان شان را متقاعد کنند که نتایجی را بپذیرند که به ناچار اغلب ناامید کننده هستند. به طور متناقض، این کار در کشور قدرتمندی مانند آمریکا که اغلب قادر است بسیاری از آن چه را که در جهان می خواهد به دست آورد اغلب سختتر است. کشور های کوچک و ضعیف نیاز به سازش را درک می کنند. با این وجود، افراد بزرگ و قدرتمند اغلب فکر می کنند که می توانند همه چیز را داشته باشند.
این نوع رهبری شامل ترکیبی نادر از توانایی های فکری، آموزش عمیق و نوعی درک شهودی از سیاست است که افراد اندکی از این قابلیت ها برخوردار هستند. نوترین کتاب نوشته شده از طریق کیسینجر تحت عنوان رهبری: شش مطالعه در استراتژی جهانی شش رهبر (کنراد آدناور آلمانی، شارل دوگل فرانسوی، ریچارد نیکسون آمریکایی، انور سادات مصری، مارگارت تاچر از بریتانیا و لی کوان از سنگاپور) را معرفی می کند.
نگاه کتاب، اما رو به جلو است و در گذشته باقی نمی ماند. شش رهبر معرفی شده از طریق کیسینجر همگی خارج از نخبگان اجتماعی متولد شده بودند. آنان بچه های طبقه میانه و از خانواده های معمولی بودند. این پیشینه به آنان این توانایی را بخشید تا درک کنند که همشهریان و هموطنان شان جهان را چگونه می بینند. آنان در نهاد های آموزشی شایسته سالار انتخاب شدند آموزش منظم و سخت گیرانه ای را دریافت کردند آموزش هایی که آنان را از نظر روانی، فکری و فرهنگی آماده ساخت تا در بالاترین سطوح زندگی ملی و بین المللی به طور موثر عمل کنند.
پرسشی که کیسینجر را آزار می دهد این است که آیا این خط تولید رهبران جهانی در حال نابودی است؟ آیا نهاد های نخبه پرور دیگر از سخت گیری و انضباط گذشته برخوردار نیستند؟ آیا فرهنگ سواد عمیق تا حدی فرسایش یافته که جامعه دیگر خرد لازم برای آماده سازی نسل های نو برای رهبری را ندارد.
این موضوع صرفا مرتبط با بیدار شدن اساتید دانشگاهی نیست که تحصیلات را بی فایده می کنند و یا درباره ایدئولوگ های چپگرای سطحی نیست که ایده های پیچیده و ظریف را از تدریس دانشگاهی خارج می کنند. این موضوع در مورد آن است که آیا عمق و دقت دانش کلاسیک می تواند در برابر چالش تشدید فرهنگ بصری و دامنه توجه کوتاه تر م ترویج شده از طریق رسانه های الکترونیکی مقاومت کند یا خیر.
کیسینجر اکنون در صدمین سال زندگی خود بیش از مدتی که بیشتر آمریکایی ها در قید حیات بوده اند در مورد مسائل رهبری فکر می کند. هنگامی که او در دهه 1960 میلادی وارد عرصه عمومی شد نخبگان قدیمی هنوز بر حوزه سیاست خارجی آمریکا تسلط داشتند. نیکسون، ریگان و بوش پدر به موفقیت های مهمی دست یافتند. پیش از آن سیاستمداران امریکایی طرح مارشال را به ارمغان آوردند. با این وجود، سابقه قرن بیست و یکم دولت گرایی آمریکا چندان الهام بخش نیست.
امروز کیسینجر هشدار می دهد که مشکل نظم جهانی سختتر می شود. رقابت های قدرت های بزرگ تشدید می شود، چین چالش پیچیده تری در مقایسه با اتحاد جماهیر شوروی است و اعتماد بین المللی با افزایش پیوسته ظرفیت بالقوه درگیری های جهانی رو به کاهش است. کیسینجر می گوید ما بیش از هر زمان دیگری به خرد نیاز داریم، اما یافتن آن چندان آسان نیست.
سخت است با کیسینجر هم رای نباشیم. بحث های امروز آمریکا بر سر سیاست داخلی و هم چنین خارجی غالبا رقابتی سترون بین تکنوکرات های غوطه ور در تفکر گروهی متعارف از یک سو و عوام فریبان پوپولیست مسلح به شعار های سطحی از سوی دیگر است. هنری کیسینجر فکر می کند ما باید بهتر عمل کنیم. من نیز در نگرانی کیسینجر با او شریک و هم نظر هستم و امیدوارم در آینده رهبرانی شایسته داشته باشیم.
منبع: فرارو